سلام بر تو.امروز 1392/9/18 روز دوشنبه هس كه اومدم اينجا.شرمنده كه دير به دير ميام.اخه نزديك به امتحانمون هست و كلي با استادها درگيريم.اميدوارم كه وبلاگم واست جذاب باشه.بيست دقيقه ديگه كلاسم شروع ميشه....وقت نيست بيشتر صحبت كنم برات. بازديد خوبي داشته باشي. باي باي

به نام آفریدگار عشق

الان ساعت 10:35 صبح روز یکشنبه مورخ 3/9/1392 هست ومن توی اتاق سایت دانشگاه هستم.اومدم که یه سری به وبلاگ عشقم بزنم.امیدوارم تو هم که داری این متنو میخونی مثل من عاشق باشی.

راستش من هروقت که نمیتونم بهش زنگ بزنم و حرف بزنم میام اینجا و می نویسم. آخه خیلی سرش شلوغه.منم نمیخوام مزاحمش بشم و وقفه بندازم تو کاراش. تک تک عکسایی که میذارم فقط با یاد اونه.بازم میگم دوستش دارم...

دوستت دارم عشقم

سردم شده است و از درون ميسوزم/ حالا شده کار هر شب و هر روزم/ تو شعر مرا بپوش سرما نخوري/ من دکمه  اين قافيه را مي دوزم...

***